فاطمه کریمخان- «ساعت حدود یازده از یک شماره غریبه پیام آمد که در مدرسه گاز زدهاند، از محل کارم تا مدرسه بیست دقیقه بیشتر راه نیست و واقعا یادم نیست که این بیست دقیقه را چطور طی کردم، وقتی رسیدم متوجه شدم که خبری از گاز و علایم مسمومیت نیست. مدیر مدرسه که از صبح اخبار نگرانکننده را شنیده سر ظهر بیطاقت شده بود و از دانشآموزان خواسته بود کلاس به کلاس به حیاط بروند، همزمان هم به خانوادهها زنگ زده بودند تا زودتر به مدرسه بروند و بچهها را تحویل بگیرند، خوشبختانه خبری از مسمومیت و نیروهای امدادی نبود، ولی نیمه عمر شدم تا رسیدم، بچهها هم مثل ما ترسیده و نگران بودند، روز بعدش خوشبختانه مدرسه تعطیل بود و پنجشنبه و جمعه بچهها توانستند کمی به خودشان استراحت بدهند، اما بحث در گروه والدین ادامه داشت که بالاخره باید چه کار کنیم. روز شنبه از هر کلاسی تنها سه، چهار نفر به مدرسه آمده بودند. بیشتر والدین تصمیم گرفتهاند که بچهها را به مدرسه نفرستند. میگویند دو هفته این طرف سال را به دو هفته تعطیلات عید وصل میکنیم و بعد تصمیم میگیریم. این هم از سر ترس و نگرانی است، اما تصمیم درستی نیست. ما والدینی که تصمیم گرفتیم بچهها را به مدرسه بفرستیم قرار گذاشتیم که به صورت شیفتی از مدرسه مراقبت کنیم. وقتی هیچکس مسوولیت به عهده نمیگیرد، کار دیگری از ما بر نمیآید به جز اینکه خودمان مراقب بچههایمان باشیم.»
«حمله بیولوژیک» و گروهک منافقین متهمان تازه مسمومیت
14
اسفند